تبلیغ شماره 1

اشتباه موردی

کارمندی به دفتر رئیس خود می‌رود و می‌گوید: «معنی این چیست؟ شما 200 دلار کمتر از چیزی که توافق کرده بودیم به من پرداخت کردید.» 
 


درویشی بود که در کوچه و محله راه می‌رفت و می‌خواند

ی‌گویند: درویشی بود که در کوچه و محله راه می‌رفت و می‌خواند: "هرچه کنی به خود کنی گر همه نیک و بد کنی" اتفاقاً زنی مکاره این درویش را دید و خوب گوش داد که ببیند چه می‌گوید وقتی شعرش را شنید گفت: "من پدر این درویش را در می‌آورم". 


روزی ثروتمندی سبدی پر از غذاهای فاسد به فقیری داد

روزی ثروتمندی سبدی پر از غذاهای فاسد به فقیری داد. فقیر لبخندی زد و سبد را گرفته و از قصر بیرون رفت. 


چند نفر تهیدست از یک بقالى نسیه برده بودند

در شهری، چند نفر تهیدست از یک بقالى نسیه برده بودند و مبلغى به او بدهکار بودند.

 


ضرب المثل کفگیر به ته دیگ خورده

در زمانهای قدیم که مردم نذر می کردند و غذا می پختن ، مردم برای گرفتن غذای نذری صف می کشیدند . از آنجا که جنس کفگیرها فلزی بود وقتی به دیگ می خورد صدا می داد .


ضرب المثل خر بیار باقلا بارکن

یک کشاورزی باقالی زیادی برداشت کرده بود و کنار آنها خوابیده بود.

یک قلدری آمد و بنا کرد به پر کردن خورجین.


ما کلاس اول دبستان بودیم.

ما کلاس اول دبستان بودیم.‌
این اخوی مان که اکنون دو سال از ما بزرگتر هستند، بخاطر می آوریم که در آن زمان هم، دو سال از ما بزرگتر بودند. در همه جا و در همه کار با هم بودیم . عینهو دو تا شریک.
یک روز دو نفری با هم رفتیم، نان بخریم. 


ضرب المثل سیخ و کباب

ریشه ضرب المثل نه سیخ بسوزه نه کباب


اشک و شادی

مرد ثروتمندی همراه هشت پسر و دخترش و نوه هایش در یک باغ زندگی می کرد و با اینکه همه چیز داشت نگران فرزندان و نوه هایش بود که بخاطر ثروت او هیچ کدام کار نمی کردند و زحمت نمی کشیدند.


نه خانی آمده نه خانی رفته

یکی یه خربزه می خره ببره خونه توی راه وسوسه میشه که خوبه خربزه رو ببرم به رسم بزرگون گوشتشو بخورم و باقیشو کنار بگزارم تا اگر کسی از اینجا رد شد فکر کنه که خانی از اینجا گذشته و گوشت خربزه رو خورده و پوستش رو انداخته اینجا.


ضرب المثل خدا روزی رسان است

شخص ساده لوحی مکرر شنیده بود که خداوند متعال ضامن رزق بندگان است و به هر موجودی روزی رسان است.

به همین خاطر به این فکر افتاد که به گوشه مسجدی برود و مشغول عبادت شود و از خداوند روزی خود را بگیرد.

به این قصد یک روز از سر صبح به مسجد رفت و مشغول عبادت شد همین که ظهر شد از خداوند طلب ناهار کرد.


ضرب المثل فکر نان کن که خربزه آب است

در روزگاران قدیم دو دوست بودند که کارشان خشتمالی بود. از صبح تا شب برای دیگران خشت درست می کردند و اجرت بخور و نمیری می گرفتند. آنها هر روز مقدار زیادی خاک را با آب مخلوط می کردند تا گل درست کنند، بعد به کمک قالبی چوبی، از گل آماده شده خشت می زدند.


ضرب المثل از این ستون به اون ستون فرجه

مردی گناهکار در آستانه ی دار زدن بود . او به فرماندار شهر گفت : واپسین خواسته ی مرا برآورده کنید .

به من مهلت دهید بروم از مادرم که در شهر دوردستی است خداحافظی کنم . من قول می دهم بازگردم . فرماندار و مردمان با شگفتی و ریشخند بدو نگریست .


ضرب المثل مرغش یک پا داره

روزی بود، روزگاری بود. در یکی از روزها دوستان ملا نصرالدینی با عجله در خانه ی ملا را زدند و با او گفتند: حاکم شهر عوض شده و حاکم جدیدی آمده. ملا گفت : حاکم عوض شده که شده؟ به من چه؟ دوستانش گفتند، یعنی چه؟ این چه حرفی است؟ باید هر چه زودتر هدیه ای تهیه کنی و برای حاکم جدید ببری. 

 


ملا نصرالدین پول یکی رو نمی داد،

ملا نصرالدین پول یکی رو نمی داد، طرف حساب میره دم در خانه ملا، زن ملا در میاد میگه ملا رفته بازار تخم خار بخره، ببره بپاشه کوه، خارها در بیان، بهار چوپان ببره گوسفنداش رو کوه بچرونه، پشم گوسفند بگیره به خارها، ملا بره پشم ها رو جمع کنه، بیاره من بریسم، نخ کنم، ببره بفروشه بیاریم پول تو رو بدیم ....


پسرک هفت ‌ساله‌ای بود که سخت عاشق یک سوت شده بود

نجامین فرانکلین در هفت‌سالگی اشتباهی مرتکب شد که در هفتادسالگی هم از یادش نرفت . 
پسرک هفت ‌ساله‌ای بود که سخت عاشق یک سوت شده بود . 
اشتیاق او برای خرید سوت به‌ قدری زیاد بود که یک ‌راست به مغازه اسباب‌بازی ‌فروشی رفت و هر چه سکه در جیبش داشت ،


پیشنهاد میکنم با تفکر بخوانید..

دیشب ﭘﺪﺭﻡ ﺑﺎ ﺭﻭﺍﺑﻂ ﻋﻤﻮﻣﯽ ﺻﺪﺍ ﻭ ﺳﯿﻤﺎ ﺗﻤﺎﺱ ﮔﺮﻓﺖ ﻭ ﺑﺎ ﻟﺤﻨﯽ تند، ﺍﻣﺎ ﭘﺮ ﺍﺯ ﺑﻐﺾ، آﻧﻬﺎ ﺭﺍ ﺑﻪ ﺑﺎﺩ ﺍﻧﺘﻘﺎﺩ ﮔﺮﻓﺖ.

ﻫﺮ ﺟﻤﻠﻪ ﮐﻪ ﭘﺪﺭﻡ ﻣﯿﮕﻔﺖ، ﺩﺭ ﻧﻈﺮﻡ ﺧﺸﺘﯽ میآﻣﺪ ﮐﻪ ﺍﺯ ﺩﯾﻮﺍﺭﯼ ﺑﻪ ﺯﻣﯿﻦ ﻣﯿﺮﯾﺨﺖ...

ﭘﺪﺭﻡ: ﭼﺮﺍ ﺭﻋﺎﯾﺖ ﻧﻤﯿﮑﻨﯿﺪ؟ ﭼﺮﺍ ﻓﯿﻠﻢ ﻫﺎﯼ ﺻﺤﻨﻪ ﺩﺍﺭ ﭘﺨﺶ ﻣﯿﮑﻨﯿﺪ؟!!!
ﺁﻗﺎ ﺟﺎﻥ، ﻣﻦ ﺗﻮ ﺍﯾﻦ ﺧﻮﻧﻪ ﺩﻭﺗﺎ ﺑﭽﻪ ﮐﻮﭼﯿﮏ ﺩﺍﺭﻡ...


پسری جوان از شهری دور به دهکده شیوانا آمد

سری جوان از شهری دور به دهکده شیوانا آمد و به محض ورود به دهکده بلافاصله سراغ مدرسه شیوانا را گرفت و نزد او رفت و مقابلش روی زمین مودبانه نشست و گفت: "از راهی دور به دنبال یافتن جوابی چندین ماه است که راه می‌روم و همه گفته‌اند که جواب من نزد شماست! تو که در این دیار استاد بزرگی هستی برایم بگو چگونه می‌توانم تغییری بزرگ در سرنوشتم ایجاد کنم که فقر و نداری و سرنوشت تلخ والدینم نصیبم نشود؟!"


ناصر خسرو تا چهل سالگی

ناصر خسرو تا چهل سالگی شرب مدام میکرد.. .  در چهل سالگی بود که خواب حج میبینه و مرد دین میشه و به سفر حج میره .
پنج بار به سفر حج میره که جمعا 15سال از عمرش رو در سفر حج گذروند.


از حاتم طایی پرسیدند: بخشنده تر از خود دیده ای؟

از حاتم طایی پرسیدند: بخشنده تر از خود دیده ای؟

گفت: آری مردی که دارایی اش تنها دو گوسفند بود، یکی را شب برایم ذبح کرد. 


درس هایی از گفتگوی ثروتمند زاده و فقیر زاده

ثروتمندزاده اى را در کنار قبر پدرش نشسته بود و در کنار او هم فقیرزاده اى که در کنار قبر پدرش بود. 

ثروتمندزاده با فقیرزاده مناظره مى کرد و مى گفت : 


همه امور را به خدابسپار

مردی ثروتمند وجود داشت که همیشه پر از اضطراب و دلواپسی بود. با اینکه از همه ثروتهای مادی دنیا بهرهمند بود قلبش هیچگاه شاد نبود.
او خدمتکاری داشت که ایمان به خداوند درونش موج می زد.

روزی خدمتکار وقتی که دید مرد تا حد مرگ نگران است به او گفت " ارباب، آیا حقیقت ندارد که خداوند پیش از به دنیا آمدن شما جهان را اداره می کرده است؟ "


معجزه

سارا هشت ساله بود که از صحبت پدر و مادرش فهمید که برادر کوچکش سخت مریض است و پولی هم برای مداوای او ندارند. 

پدر به تازگی کارش را از دست داده بود و نمی‌توانست هزینه‌ی جراحی پرخرج برادرش را بپردازد. سارا شنید که پدر به آهستگی به مادر گفت: فقط معجزه می‌تواند پسرمان را نجات دهد.


واقعا چقدر می ارزیم؟

آبراهام لینکلن پسر یک کفاش بود، پدر او کفش های افراد مهم سیاسی را تعمیر می کرد. آبراهام پس از سالها تلاش،به عنوان رئیس جمهور برگزیده شد.

اولین سخنرانی او در مجلس سنای بدین صورت گذشت: نمایندگان مجلس از اینکه لینکلن رئیس جمهور شده بود ناراضی بودند. یکی از نمایندگان مخالف با عصبانیت و بی ادبی تمام از سوی جایگاه خود فریاد زد:


جاهلی که موفق شد

در سالهای جنگ جهانی اول روزنامه شیکاگو ضمن چاپ مقالاتی آقای هنری فورد را انسانی جاهل معرفی کرد. آقای فورد اعتراض کرد و سرانجام روزنامه شیکاگو را به خاطر این افترا مورد پیگرد قانونی قرار داد. در دادگاه ؛ وکیل مدافع روزنامه شیکاگو آقای فورد را به جایگاه شهود فراخواند تا بیسواد بودن او را ثابت کند. وکیل مدافع از آقای فورد سوالات متعددی کرد. هدف او در تمامی موارد این بود که ثابت کند که با آنکه آقای فورد در زمینه ی تولید اتومبیل اطلاعات تخصصی فراوان دارد ، مردی بی سواد و جاهل است. 


ریشه ضرب المثل/ اصطلاح «سبیلش را چرب کرد» از کجا آمده است؟

عبارت بالا کنایه از رشوه دادن و به اصطلاح دیگر حق و حساب دادن است.‏⚜️

🖌 در بعضی از کتب تاریخی آمده که فرستادگان خسرو پرویز پادشاه ساسانی که همه سبیلهای کلفت داشته اند چون به خدمت ‏رسول اکرم (ص) رسیدند حضرت فرمود: من تشبه بقوم فهو منهم. به همین جهت مسلمین از آن تاریخ سبیل را کوتاه کردند و ‏بر ریش افزودند.‏⚜️


فن اختلاس

از آنجا که فن اختلاس در کشور ما از فنون نوپاست؛ لذا باید هر چه بیش‌تر درباره‌ ی روش‌های نوین اختلاس اطلاع‌ رسانی شود تا در آینده شاهد کشف اختلاس‌ها نباشیم. مختلسین محترم باید در هنگامه اختلاس از آغاز تا پایان موارد زیر را مو به مو رعایت کنند:

 


چه داستانی در پس ضرب المثل هرکه بامش بیش، برفش بیشتر قرار دارد؟

🚩 می‌گویند که در روزگاران قدیم پادشاهی بود که در اثر بیماری در می گذرد. قبل از مرگ وصیت می‌کند چون وارث و جانشینی نداشته، فردای آن روز اول کسی که وارد شهر شد را بر جایگاه قدرت بنشانند و او را پادشاه جدید شهر معرفی کنند.✏️


روشهای عجیب "کی هاشیموتو" برای صرفه جویی و پس انداز

و روشهای صرفه جویی خود را اینگونه عنوان کرده است :

🖌 مدت 10 سال است هیچ لوازم آرایشی نخریده است و هنگام دوش گرفتن لباسهای خود را میشوید. او مسیر خانه تا محل کارش را به جای استفاده از وسایل نقلیه پیاده میدود. وی در مصاحبه اش با نیویورک پست گفته است من همواره صرفه جو بوده ام . این حس زمانی که برای مدت طولانی بیکار بودم در من بوجود آمد. امنیت شغلی به هیچ وجه وجود ندارد .


حکایت صد تومان و صنّار

✅ هر وقت کسی، چیز با ارزشی را فدای یک چیز بی ارزش کند، میگویند:« کارش شده حکایت صد تومان و صنّار.»🚩

🔺 در زمانهای قدیم مرد فقیری بود که در همسایگی مرد ثروتمندی زندگی میکرد. 🚩

🔺 مرد فقیر هر شب بعد از خوردن شام، دست دعا بطرف آسمان بلند میکرد و میگفت:« ای خدا، بیا و کرم کن، یک کیسه با صد تومان پول از دریچهً اطاق بینداز پایین.» و قسم میخورد:« اگه از صد تومان، صنارش کم باشد، قبول نمیکنم.» 🚩


« 1 ... 17 18 19 20 ... 21 22 » صفحه:
هدیه مالی تیم متفکران نوین مالی در شبکه اجتماعی