تبلیغ شماره 1

هوش هیجانی یک مقوله جدید در علم روانشناسی است که می توان آن را با هوش اجتماعی که ثورندایک در سال ۱۹۲۰ تعریف کرد، مقایسه نمود. هوش اجتماعی به عنوان بخش مهمی از هوش کلی محسوب می شود که بر مولفه های بین فردی دلالت دارد و می تواند به طور مثال روابط بین فردی را تحت تاثیر قرار دهد.

 با نگاهی به مولفه های درون فردی مفهوم هوش هیجانی بیان شد که توانایی شناسایی تشخیص و توصیف هیجانات را نشان می دهد و تاکیدی خاص بر توانایی شناسایی، فهم، تنظیم و ابراز هیجانات دارد. یعنی اینکه اگر احساس هیجانی مانند خشم، ترس، شادی را در خودمان تشخیص دهیم و بتوانیم به خوبی آنها را کنترل و اداره کنیم، به نحوی که باعث بهبود روابط ما با دیگران شود، نشانه های هوش هیجانی را نشان می دهیم.

 

هیجان به طور کلی به یک حالت احساسی

باز می گردد که شامل پاسخ های فیزیولوژیک و شناختی است. برای مثال، خوشحالی یک حالت احساسی است که اطلاعات درباره ارتباطات را انتقال می دهد و میل پیوستن به دیگران را به وجود می آورد و ترس یک حالت احساسی است که اجبار به گریختن را به وجود می آورد. هوش در این مدل ظرفیت استدلال صحیح درباره اطلاعات را نشان می دهد. به این ترتیب هوش هیجانی، توانایی فهمیدن و بهره گرفتن از اطلاعات هیجانی را نشان می دهد. هوش هیجانی با شخصیت افراد رابطه دارد. به این شکل که پشتکار و اشتیاق فرد و قابلیت فرد در رویارویی با مشکلات را نشان می دهد. همچنین خوش بینی یعنی نحوه دیدن جهان را تحت تاثیر خود قرار می دهد.

 

شعور سیاسی که از جمله مولفه هایی است که شخص نقش های اجتماعی را به خوبی بازی می کند نیز با هوش هیجانی رابطه دارد و همچنین خود کنترلی که برای کنار آمدن با مشکلات زندگی ضروری است، با هوش هیجانی در ارتباط است. افرادی که هوش هیجانی بالایی دارند، کمتر به خشونت دست می زنند و سایر رفتار های مشکل آفرین را انجام می دهند. در واقع هوش هیجانی نقطه عطفی در نبرد بین عقل و احساس است. این عامل می تواند تعادلی در این نبرد به وجود آورد تا این دو در صلح زندگی کنند.

 

هوش هیجانی مفهومی است که با هوش عمومی تفاوت دارد. به طور مثال افرادی هستند که دارای هوش (IQ) بالا هستند ولی از لحاظ اجتماعی قابلیت بالایی ندارند و قادر به کنترل هیجانات خود نیستند. فردی که توانایی بالا در حل مسایل ریاضی دارد، ممکن است از حل مسایل روزمره خود بر نیاید یا نشاط در زندگی نداشته باشد و در روابط بین فردی دچار مشکل باشد و در اجتماع از انعطاف پذیری لازم برخوردار نباشد. این افراد احتمالا در آزمون های هوش هیجانی نمره پایین می گیرند. در سال ۱۹۹۰ دکتر سالووی و جان مایر، استدلال کردند که هوش هیجانی یک هوش اساسی نادیده گرفته شده است که می تواند نویدبخش یک تعریف جدید از هوش باشد و این امر، مطالعه جدی را می طلبد.

 

دانیل گلمن، روزنامه نگار علمی، در پرفروش ترین کتاب خود اصطلاح «هوش هیجانی» را ترویج داد. گلمن با استنباط از کار مایر و سالووی پنج حیطه هوش هیجانی را شناسایی کرد: شناختن هیجانات خود، اداره کردن هیجانات، بر انگیختن خود، تشخیص هیجانات در دیگران و اداره کردن روابط. مایر و سالووی به صورت تخصصی تر، قابلیت های هوش هیجانی را به چهار زمینه در مدل چهار شاخه شان تقسیم می کنند.

 

۱) ظرفیت ادراک هیجانات به صورت دقیق.

۲) ظرفیت استفاده از هیجانات برای تسهیل تفکر.

۳) ظرفیت فهم معانی هیجانی.

۴) ظرفیت مدیریت هیجانات.

 

بارون در سال ۲۰۰۰ پنج مقوله زیر را از هوش هیجانی بیان کرد:

 

۱) درون فردی که ویژگی هایی مانند خود شکوفایی، استقلال و خود آگاهی هیجانی را شامل می شود.

۲) بین فردی که کیفیت هایی مانند همدلی و مسوولیت اجتماعی را در بر می گیرد.

۳) سازش پذیری که ویژگی هایی از قبیل حل مساله و واقعیت آزمایی را شامل می شود.

۴) مدیریت فشار روانی که کنترل تکانه ها و تحمل فشار روانی را

دربر می گیرد.

۵) خلق کلی که شامل شادمانی و خوش بینی است.

           

 

 

در زیر خلاصه ای کلی در مورد یافته های به دست آمده از قابلیت مولفه هوش هیجانی و نتایج زندگی آمده است:

 

هوش هیجانی از دیگر متغیرهای اندازه گیری شده مرتبط با شخصیت و هوش متمایز است.

هوش هیجانی همبستگی پایین با مقیاس دیگر گونه های هوش دارد.

افراد با هوش هیجانی بالاتر احتمالا از حمایت اجتماعی بهتری برخوردار هستند و روابط آنها با دیگران کمتر دچار مشکل می شود.

افراد با هوش هیجانی بالاتر احتمال کمتری دارد که از الکل و مواد مخدر استفاده کنند.

افراد با هوش هیجانی بالاتر از شبکه های اجتماعی شان رضایت بیشتری دارند و به نظر می آید که حمایت اجتماعی بیشتری دریافت می کنند.

افراد با هوش هیجانی بالاتر به نظر می آیند که به شکل موفق آمیزتری از دعوا و مشاجرات بین شخصی دوری می کنند.

 

هوش هیجانی چه چیز را پیش بینی می کند؟

افراد با ناتوانی بالای تشخیص و توصیف هیجانات نمی توانند شادی و لذت را به طور کامل تجربه کنند و هیجانات منفی را از یکدیگر تفکیک کنند. پژوهشگران زناشویی، نشان داده اند که هر چه زوج ها در درک، شناسایی، تنظیم و ابراز دقیق هیجانات بهتر باشند، روابط آنها شادتر است. همچنین این موضوع در ایجاد شادمانی در دوام زناشویی، نقش دارد که عنصری مهم در رشد فرزندان آنها نیز به شمار می رود.

 

از جمله عوامل موثر دیگر در رشد ذهنی کودک ثبات خانوادگی است. اگر محیط خانواده آرام و با ثبات باشد و اختلاف مهمی میان زن و شوهر از نظر اداره خانواده و تربیت فرزندان وجود نداشته باشد، رشد هوش و سایر مهارت های فکری آسان تر و سریع تر است. بدین ترتیب والدین می توانند از جهات گوناگون روی رشد و ذهن کودک تاثیر گذار باشند. بسیاری از روان شناسان معتقدند که اساس شخصیت و ساختمان روانی انسان در چند سال اول زندگی شکل می گیرد، بنابراین تربیت صحیح کودک در سال های اول زندگی بسیار مهم تر از سال های بعدی است. تا مدتی پیش عده زیادی از محققان عقیده داشتند که خلاقیت امری فطری و موروثی است.

 

خوشبختانه، بر اثر تحقیقات علمی دامنه داری که در زمینه خلاقیت انجام شده و نتایجی که از آنها به دست آمده، عقاید در حال تغییر است. اکنون معلوم شده است که استعداد خلاقیت در همه افراد با شدت و ضعف مختلف وجود دارد و می توان آن را بر اثر آموزش، رشد و گسترش داد و شکوفا کرد. در تحقیقی که به منظور بررسی رابطه بین عامل هوش هیجانی والدین و خلاقیت کودکان در مهد کودک نمونه تهران روی ۵۰ نفر از والدین و کودکان شش ساله انجام شد، حاکی از آن است که بین هوش هیجانی مادران و میزان خلاقیت فرزندان رابطه معناداری وجود دارد.

 

راهبرد هایی برای شکوفایی هوش هیجانی

۱) خلق خود را یادداشت کنید و تغییر خلق خود را پس از یک فعالیت در یک مقیاس ۱۰ درجه ای بیان کنید.

۲) از موقعیت های ناراحت کننده اجتناب کنید، فعال باشید و حمایت به دست آورید.

۳) با وارد شدن به موقعیت های تهدید کننده جرات را تمرین کنید و برای کاهش اضطراب، راهبردهای کنار آمدن را به کار ببرید.

۴) از موقعیت های برانگیزاننده دوری کنید، آرامش خود را به دست آورید و همدلی را تمرین کنید.

۵) به هنگام گوش دادن، بدون قضاوت گوش کنید.

۶) عقاید و هیجان های خود را کنار بگذارید.

۷) نقطه نظرهای خود را بدون حمله، سرزنش یا اخم بیان کنید.

۸) مساله های مبهم و بزرگ را به مسایل خاص و کوچک تر تقسیم کنید.

۹) روی مساله تمرکز کنید، نه روی شخص.

۱۰) برای هر مساله راه حل های احتمالی زیادی را مطرح کنید.

۱۱) بهترین راه حل را انتخاب کنید.

۱۲) راه حل انتخابی را به عمل دربیاورید.

۱۳) موفقیت خود را جشن بگیرید.

 

 

نویسنده:

شیوا بامداد

 
 
 
 
 

 

ثبت نام و عضویت میز کار

لینک های مفید

 

 

 

|  
  |
دیدگاه کاربران

 

 

هدیه مالی تیم متفکران نوین مالی در شبکه اجتماعی