تبلیغ شماره 1

هوشمندى انباشتگى آگاهى در بستر زمان ( برایند گذشته ، حال و آینده ) متکى بر روش پدیدار شناسانه و در راستاى نظرى ( معرفت شناسانه ) به منظور کشف فرصتهاى موجود است.

 

بحث هوشمندی استراتژیک بحث مفصلى است که در اینجا فرصت طرح آن با تمام جزییات نیست . ولى براى اینکه با بحث برنامه ریزى مرتبط است مولفه هاى آن را به طور خلاصه توضیح میدهم . در کل یک تفکیک بسیار مهم در بحث هوشمندى وجود دارد . این تفکیک هوشمندى را به دو حوزه پدیدار شناسانه phenomenological و معرفت شناسانه epistemological تفکیک میکند.

 

در حوزه پدیدار شناسانه هوشمندى در حوزه عمل و در مواجه با واقعیت موجود به وجود مى آید و در حوزه معرفت شناسانه شناخت در حوزه غیر عملى ( مثل لابراتوارها ، کتابخانه ها ، مدل سازى ها ، مدلهاى تئوریک و غیره ) به وجود مى آید.اساس هوشمندى بر اساس تجربه است و معرفت شناسى و اساسا کارهاى علمى همانند نورى هستند که مسیر را روشن میکنند. ولى نمیتوانند راه حل ارایه بدهند. این تفکیک بسیار مهم است . مثلا ما نمیتوانیم یک تیم از خارج براى تدوین استراتژى توسعه به ایران بیاوریم . ولى از یافته هاى آنها به خوبى میتوان استفاده کرد.

 

این تفکیک تکلیف خیلى از مسایل را حل میکند. مهمترین مساله هم این است که توسعه ( چه در سطح کشور و چه در سطح بنگاه ) اساسا یک پدیده پدیدار شناسانه است نه یک پدیده معرفت شناسانه و بنابراین در عمل برنامه هاى توسعه، به دلیل ماهیت غیر تجربى اشان نمیتوانند مسله کشور و یا مساله یک شرکت را حل کنند.بیخود نیست که هر سال کشورهایى که برنامه هاى پنجساله را کنار گذاشته اند و شرکتهایى که دست از برنامه ریزى استراتژیک کشیده اند ، بیشتر و بیشتر مى شود. دومین مساله هوشمندى زمان است . زمان در بحث پدیدار شناسى غایب است و تنها زمان کنونى واقعیت دارد. چون پدیدار شناسى مبتنى بر تجربه است و جنس تجربه هم “هم اکنونى ” است.

 

بنابراین از این نگاه اساسا آینده اى وجود ندارد که بخواهیم برایش برنامه بنویسیم . ولى همین زمان اکنون کیفیت بالایى دارد. اقدامات ما در زمان فعلى انباشته اى از تجربیات گسترده گذشته ، هوشیارى از وضعیت کنونى و انتقال دورنماهاى آتى به زمان فعلى است. بنابراین فرض این است که آینده در زمان حال مستتر است و تنها با آینده پژوهى و مطالعات دورنما ( outlook ) است که میتوانیم آینده را در زمان حال کشف کنیم . در این صورت آینده مفهوم خاصى در هوشمندى دارد.

 

در این مفهوم آینده جایى نیست که باید به آن برسیم ( فرض اصلى برنامه ریزى ) ، بلکه آینده جایى است که از طریق شناخت آن باید به زمان کنونى بیاید و به عمل و استراتژى تبدیل شود. در نتیجه نباید از حال به آینده برویم بلکه شیوه درست از آینده به حال آمدن است .در این روش کیفیت استراتژى ها غنى تر و اثر بخش تر و نوآورانه تر مى شود. این دقیقا جایى است که در برنامه هاى توسعه کشته مى شود. بنابراین زمان حال در هوشمندى اقتصادى برایند تجربیات گذشته ( پدیدار شناسانه و معرفت شناسانه ) ، هوشیارى فعلى و انتقال آینده به زمان حال است که در مجموع استراتژى منبعث از آن را بسیار غنى میکند.

 

کار اصلى هوشمندى ، بنابراین “کشف کردن ” است در حالیکه در برنامه ریزى مساله اصلى “طراحى کردن ” است . اینجاست که فاصله هوشمندى و برنامه ریزى روشن مى شود. مولفه هاى دیگرى هوشمندی استراتژیک دارد ( همانند تهیه ، انتشار و توزیع بهینه آمار و اطلات بهنگام ، مرتبط ، جامع و دقیق ، ایجاد مراکز تحقیقاتى و گسترش شبکه علمى و تحقیقاتى با مراکز معتبر جهان و … ) که چون فرصت نیست در این یادداشت کوتاه از بیان آنها خوددارى مى شود.

 

 

نویسنده:

مرتضى ایمانى راد

 
 
 
 
 

 

ثبت نام و عضویت میز کار

لینک های مفید

 

 

 

|  
  |
دیدگاه کاربران

 

 

هدیه مالی تیم متفکران نوین مالی در شبکه اجتماعی