تبلیغ شماره 1

حسابی خسته شده بود، هر چه از صبح کار کرده بود را داده بود به طلبکارش و فقط مقداری پول ته جیبش مانده بود. با همسرش تماس گرفت و گفت:
دارم میام خونه، چیزی نمیخوای؟!!!

 

همسرش گفت:
چرا، فقط نیم کیلو گوشت، تخم مرغ و ۲ تا نون...

دخترکی از آن طرف صدا زد و گفت:
منم میخوام با بابایی صحبت کنم...

مرد گفت:
جونم بابا؟!!!

دخترک گفت:
بابایی ۲ تا آبمیوه هم برای من و دوستم بخر، فردا صبح ببرم مدرسه، آخه من امروز از خوراکیهاش خوردم...

مرد گفت:
باشه دختر گلم...، تلفن را قطع کرد و بعد نگاهی به جیبش کرد...

سرش را از ماشین خارج کرد و داد زد:
میدون فردوسی ۲ نفر، فردوسی ۲ نفر همین الان حرکت...

 

 

 
 
 
 
 

 

ثبت نام و عضویت میز کار

لینک های مفید

 

 

 

|  
  |
دیدگاه کاربران

 

 

هدیه مالی تیم متفکران نوین مالی در شبکه اجتماعی