تبلیغ شماره 1

ثروتمندان درباره پول به فرزندان خود موضوعاتی می آموزند که نادارها و طبقه میانی جامعه از آن غافل هستند. این که بچه ها تنها به مدرسه بروند، نمره های خوب بگیرند و در انتظار شغلی مطمئن و تضمین شده باشند، برای تقویت ذهن مالی آنها کافی نیست. فرزندان به آموزش های بیشتر و متفاوتی نیازمند هستند. آنان باید قانون های بازی را یاد بگیرند.

 

به اعتقاد رابرت کیوساکی، نویسنده کتاب "بابای دارا- بابای نادار" و بنیان گذار یک شرکت بین المللی آموزشی که در هفت کشور فعالیت داشته و به ده ها هزار نفر دانش آموخته، درس اداره کسب و کار را می آموزد، آموزش پایه پیروزی است. همان گونه که آموزش مدرسه ای ضروری است، مهارت های مالی و ارتباطی نیز بسیار بااهمیت است.

 

"پندهای پدر و مادر به فرزندان، پایه در عادت های فرهنگی دارد". این را رابرت می گوید که از امتیاز پرورش توسط "دو بابا" هم بهره گرفته است. او از بابای نادار، روش کار کردن برای شرکت ها و از بابای دارا، راه و روش مالک شدن شرکت ها را آموخته است. هر دو بخش زندگی او نیازمند به آموزش بوده است. البته موضوع آموزش ها تفاوت داشته است. بابای فرهیخته (اما نادار) به رابرت آموخته است که فردی زیرک و هوشمند باشد. بابای دارا به او یاد داده است که چگونه افراد هوشمند را به خدمت بگیرد!

 

برخی از پدرها و مادرها آنقدر از نظر زمانی گرفتار هستند و وقت کمی دارند، که تربیت فرزندان را تنها به مدرسه می سپارند. ولی در دنیای کنونی که سخت رو به دگرگونی است، پدران و مادران باید به اندیشه های نو روی خوش نشان دهند. تشویق فرزندان به گرفتن شغل های استخدامی، برابر با این است که به آنان پند دهیم تا همواره نیمی از درآمد خود را به دولت بپردازند، بدون این که حقوق بازنشستگی شایسته ای در انتظارشان باشد.

 

بخوانید و بدانید:

 مثل ثروتمندان فکر کنیم.

 

 

رابرت چنین ادعا می کند که ثروتمندان به گونه ای دیگر به فرزندانشان آموزش می دهند. به آنان در خانه و سر میز شام درس می دهند. پدر و مادرها باید بدانند که هر کس که بخواهد می تواند به رفاه برسد. اما به خاطر داشته باشید که باید به مسائل مالی توجه داشته باشید. یعنی به هوشمندی مالی که فرآیندی ذهنی است و به حل مسائل مالی می پردازد توجه کنید.

 

 

در ادامه به بخشی از کتاب "بابای دارا و بابای نادار" در این رابطه پرداخته می شود: 

«من دو پدر داشتم یکی ثروتمند و یکی فقیر. هر دوی آنها در حرفه ی خود موفق و افرادی سخت کوش با درآمدهای بالا بودند. با این حال، یکی از آنها در سراسر زندگی اش با کشمکش های مالی مواجه می شد. در حالی که دیگری یکی از مردان مرفه هاوایی بود.

 

هردوی آنها قوی، جذاب و نافذ بودند و مرا نصیحت می کردند؛ اما نصیحت هایشان باهم متفاوت بود. به جای صرف پذیرش یا رد آنها، بیشتر اندیشیدم تا آنها را مقایسه سپس انتخاب کنم. مشکل اینجا بود که مرد ثروتمند هنور به ثروت نرسیده بود و مرد فقیر هنوز دچار فقر نشده بود. این دو پدر چیزهای مشابهی نمی گفتند. تضاد موجود در عقاید آنها به ویژه در جایی که بحث پول در میان بود آنچنان شدید بود که کنجکاوی و حس تغییر پذیری را در من ایجاد میکرد. بنابراین تصمیم گرفتم تا مدت زمان طولانی درباره ی حرف های هر کدام از آنها فکر کنم.»

 

 

یکی از دلایلی که ثروتمندان، ثروتمندتر و فقرا فقیرتر می شوند و طبقه متوسط در قرض و بدهی غوطه ور هستند آن است که مسائل پولی در خانه آموزش داده می شود نه در مدارس؛ و آن هم به درستی آموزش داده نمیشود. بیشتر ما مسائل مالی را از والدین خود یاد میگیریم. حال آنکه یک پدر بی پول چه مطلبی درباره پول می تواند به فرزندش بیاموزد. جز اینکه دائم این نصیحت را تکرار کند که در مدرسه بمان و سخت درس بخوان و کودک احتمالا با نمره های عالی اما با برنامه ریزی و ذهنیت مالی یک فرد فقیر فارغ التحصیل خواهد شد. علت اینکه بسیاری از بانکداران،حسابداران،پزشکان باهوشی که در مدرسه و دانشگاه نمره های عالی گرفتند و در طول زندگی شان با مشکلات مالی دسته و پنجه نرم می کنند همین مسئله است.

 

«از آنجایی که من دو پدر تاثیرگذار داشتم، از هر دوی آنها چیزهای با ارزشی آموختم. برای مثال یکی از آنها عادت داشت که بگوید "نمی توانم از پس هزینه اش بربیایم" ،پدر دیگر استفاده از این کلمات را قدغن می کرد. او با تاکید می گفت: "چگونه می توانم از پس هزینه اش بربیایم؟"

 

اولی یک جمله ی خبری است و دومی یک جمله ی سوالی. یکی به شما اجازه می دهد که بی خیال قضیه شوی و دیگری مجبورت می کند که به فکر فرو روی. پدر پولدارم توضیح می داد که به واسطه ی گفتن خود به خود کلمات، نمی توانی از پس هزینه اش بربیایی، مغزت دست از کار می کشد. اما بواسطه پرسیدن سوال چگونه می توانی از پس هزینه اش بربیایی؟ مغزت مجبور به کار می شود...

 

منظورش این نبود که بواسطه قدرت ذهن هر چیزی را که می خواهم بخرم؛ بلکه او در مورد کار کشیدن از ذهن یعنی قویترین کامپیوتر در جهان اصرار داشت. از این رو ذهنم هر روز قوی تر می شد، زیرا از آن کار می کشیدم. هرچه ذهن قویتر شود می توان پول بیشتری بدست آورد.

 

متوجه شدم که افراد واقعا زندگی شان را از طریق تفکراتشان شکل می دهند. برای مثال پدر بی پولم همواره می گفت: "من هیچوقت ثروتمند نخواهم شد." و این پیشگویی به واقعیت پیوست. از طرف دیگر پدر پولدارم همیشه خود را فردی ثروتمند می خواند و می گفت: "من مرد ثروتمندی هستم و افراد ثروتمند این کار را نمی کنند. حتی زمانی که بعد از یک شکست مالی بزرگ ورشکسته شد همچنان خود را مردی ثروتمند می دانست."

 

او خود را بواسطه گفتن این جملات بیمه می کرد: "بین فقیر بودن و ورشکسته بودن تفاوت هست. ورشکستگی موقت است و فقر همیشگی." متوجه شدم که پدر بی پولم نه بخاطر میزان پولی که به دست می آورد (که میزان زیادی بود) بلکه به خاطر تفکرات و اعمالش فقیر بود. بنابراین به شدت نسبت به تفکراتی که باید برای خودم انتخاب می کردم هوشیار می بودم."

به چه کسی باید گوش کنم به پدر پولدارم یا پدر بی پولم؟

یکی از آنها از من میخواست درس بخوانم تا یک کارشناس، یک وکیل یا یک حسابدار شوم یا برای اخذ فوق لیسانس مدیریت بازرگانی به دانشگاه بازرگانی بروم. دیگری مرا ترغیب می کرد که درس بخوانم تا ثروتمند شوم تا نحوه ی کارکرد پول را بفهمم و یاد بگیرم که چگونه از آن به نفع خود استفاده کنم. جمله ای که او همواره در گوش من تکرار می کرد این بود: "من برای پول کار نمیکنم بلکه پول برای من کار می کند."

 

 

 

درسی از "رابرت فراست"

رابرت فراست شاعر محبوبی است تمام شعرهای او زیبا و با مفهوم است؛ اما شعر "جاده ی انتخاب نشده" جذابیت فوق العاده ای دارد. مضمون آن این است که اگر بر سر هر دو راهی رسیدی، راهی را انتخاب کن که کمتر پیموده شده است و همین امر باعث ایجاد تمامی تفاوت ها خواهد شد.

«پدر پولدارم در طول یک دوره ی ۳۰ ساله به من آموزش داد تا اینکه ۳۹ ساله شدم. پول شکلی از قدرت است. اما قدرتمندتر از آن آموزش مالی است. پول می آید و می رود اما اگر درباره نحوه ی کارکرد پول آموزش دیده باشی نسبت به آن قدرت می یابی و می توانی ثروت سازی را از نو آغاز کنی.»

 

تدوین و گردآوری: جمعی از نویسندگان تیم

 

 
 
 
 
 

 

ثبت نام و عضویت میز کار

لینک های مفید

 

 

 

|  
  |
دیدگاه کاربران

 

 

هدیه مالی تیم متفکران نوین مالی در شبکه اجتماعی