تبلیغ شماره 1

در واقع دلیل اینکه بسیاری از افراد ثروتمند،ثروتمند هستند بخاطر هوس نیست.بلکه بخاطر ترس است.آنها در واقع می پندارند که پول می تواند این ترس از بی پولی را از بین ببرد بنابراین انبوهی از پول را گردهم می آورند،اما برعکس ترس شان شدید تر می شود.آنها حالا می ترسند که پولشان را از دست بدهند..

 

-خوش حالم که از کار کردن برای ۱۰سنت در هر ساعت عصبانی شدی.اگر عصبانی نمی شدی وبا رضایت آن را قبول می کردی مجبور بودم به تو بگویم که نمی توانم به تو آموزش دهم.می دانی یادگیری واقعی مستلزم انرژی،اشتیاق و یک تمایل سوزان است.عصبانیت بخش بزرگی از این فرمول است.زیرا اشتیاق ترکیب عصبانیت و عشق است.وقتی بحث پول به میان می آید بیشتر مردم مایل اند محتاطانه قدم بردارند واحساس امنیت داشته باشند.بنابراین اشتیاق آنها را هدایت نمی کند،بلکه راهنمای آنها ترس است.

پدر پولدار پرسید:

-آماده ای برای یادگرفتن؟

من به آرامی سرم را به علامت تصدیق تکان دادم.

-همانطور که گفتم چیزهای زیادی برای یادگرفتن وجود دارد یادگیری اینکه چگونه پول برای تو کار کند آموزش برای کل طول عمر است.

بیشتر افراد برای چهار سال به دانشگاه می روند و تحصیلاتشان تمام می شود.من از قبل می دانستم که تحصیلم در رشته ی پول یک عمر طول خواهد کشید زیرا هرچه بیشتر بیایم با نیازهای بیشتری برای دانستن رو به رو خواهم شد.بسیار از مردم در این رشته تحصیل نمی کنند.آنها به سر کار می روند چک حقوقشان را میگیرند ،هزینه هایشان را متوازن می کنند و همین.از آن مهمتر اینکه آنها تعجب می کنند که چرا مشکلات مالی دارند.سپس فکر می کنند که پول بیشتر مشکل را حل خواهد کرد تعداد کمی از آنها درک می کنند که مشکل فقدان آموزش مالی شان هست.

پرسیدم:

-پس پدر من به این دلیل مشکلات مالی دارد که مفهوم پول را درک نمی کند؟

پدرپولدار گفت:

-نگاه کن مالیات ها فقط بخش کوچکی در مورد نحوه واداشتن پول به کار کردن برای تو هستند امروز من فقط می خواستم بفهمم که تو هنوز اشتیاق یادگرفتن در مورد پول را داری.

پدر پولدار گفت:

-خیلی خوب،حالا به سر کارت برگرد این بار من هیچ حقوقی به تو نمی دهم.

 

"درس۱:ثروتمندان برای پول کار نمی کنند."

به مدت سه هفته من و مایک هر شنبه در قبال هیچ حقوقی کار کردیم.کار مرا آزار نمی داد و تحمل روزمرگی ساده تر شده بود.تنها از دست دادن بازی های بیس بال و قادر نبودن به خرید چند کتاب کمدی بود که به من فشار می آورد.پدر پولدار در ظهر روز شنبه هفته سوم سوار بر کامیونش وارد پارکینگ شد.

بعد از پرسجو در مورد اوضاع فروشگاه به طرف فریزر بستنی رفت و دو بستنی چوبی برداشت،پول آنها را پرداخت کرد و به من و مایک اشاره نمود و گفت: "پسرها بیایید قدمی بزنیم."

وقتی کنار یک میز پیک نیک نشستیم او بستنی ها را به دست من و مایک داد.

-اوضاع چطور است بچه ها؟

مایک گفت:

-خوب!

-پدر پولدار پرسید:

-هنوز چیزی یاد نگرفته اید؟

من و مایک به همدیگر نگاهی کردیم وشانه ها را بالا انداخته،سرمان را متفقا تکان دادیم.

 

"پرهیز از یکی از بزرگترین تله های زندگی"

پدر پولدار به آرامی گفت:

-خیلی خوب!بیشتر افراد یک قیمتی دارند.آنها بخاطر احساسات انسانی ناشی از ترس و طمع یک قیمت دارند.در ابتدا ترس از بی پولی ما را به سخت کوشی وا می دارد و سپس زمانی که چک حقوق را دریافت کردیم،حس طمع و یا میل بیشتر خواستن ما را به اندیشیدن در مورد تمامی چیزهایی جالبی سوق دهد که پول می تواند آن را خریداری نماید.سپس این الگو در ذهن ما شکل میگیرد.

من پرسیدم:

-چه الگویی؟

-الگوی برخاستن،به سرکار رفتن،پرداختن صورتحسابها و دوباره برخاستن و...آنگاه زندگی آنها برای همیشه با دو احساس پیش می رود:ترس و طمع.به آنها پول بیشتری پیشنهاد کن تا انها به واسطه افزایش مخارجشان به این چرخه ادامه دهند،این چیزی است که من "مسابقه موش" می نامم.

آنها احساس ترس می کنند،به کار می پردازند و امیدوارند که پول ترس هایشان را آرام کند  باز هم چنین نمی شود.ترس آنها را در دام کار کردن،پول درآوردن ،به امید از بین رفتن ترس نگه می دارد.اما هر روز که از خواب برمیخیزند این ترس است که آنهارا بیدار می کند.میلیون ها انسان با این ترس شب را تا صبح سپری می کنند و از کابوس و نگرانی رنج می برند.وصبح هنگام به سر کار می روند تا با دریافت یک چک حقوق آن ترس را از روح خود بیرون کنند.

آنها برده ی پول اند و از این واقعیت می گریزند.احساسات و روح آنها در تسخیر پول است.

پدر پولدار ادامه داد:

از شما پسرها می خواهم که مراقب این دام باشید،این دقیقا چیزی است که میخواهم به شما یاد دهم،نه فقط ثروتمند بودن،زیرا ثروتمند بودن این مشکل را حل نمی کند.

با تعجب پرسیدم:

-حل نمی کند؟

-نه،نمی کند.اجازه دهید صحبتم را در مورد احساس دیگر یعنی هوس تمام کنم.بعضی ها آن را طمع می خوانند  اما من واژه ی هوس را ترجیح می دهم.هوس داشتن چیزی بهتر،زیباتر،جالبتر یا هیجان انگیزتر امری کاملا طبیعی است بنابراین افراد همچنین بخاطر هوس برای پول کار می کنند.میل آنها به پول از روی لذتی است که فکر می کنند پول می تواند به ارمغان آورد.اما لذتی که پول به ارمغان می آورد غالبا عمر کوتاهی دارد و انها به زودی نیازمند پول بیشتر،شور بیشتر،راحتی بیشتر و امنیت بیشتر می شوند.بنابراین به کار کردن ادامه میدهند و فکر می کند که پول روح در تلاطم از ترس و هوس آنها را آرام خواهد کرد.اما پول نمی تواند این کار را بکند.

مایک پرسید:

-حتی مردم ثروتمند؟

-افراد ثروتمند هم از این جمله اند.در واقع دلیل اینکه بسیاری از افراد ثروتمند،ثروتمند هستند بخاطر هوس نیست.بلکه بخاطر ترس است.آنها در واقع می پندارند که پول می تواند این ترس از بی پولی را از بین ببرد بنابراین انبوهی از پول را گردهم می آورند،اما برعکس ترس شان شدید تر می شود.آنها حالا می ترسند که پولشان را از دست بدهند.

 

من پرسیدم:

-پس آیا یک مرد فقیر خوش حال تر است؟

پدر پولدار جواب داد:

-نه اینطور فکر نمی کنم.پپرهیز از پول درست به همان اندازه وابستگی به پول روان پریشانه است.

پرسیدم:

-پس ما بین چه کنیم؟آنقدر برای پول کار نکنیم تا تاثیر ترس و طمع به کلی از بین برود؟

پدر پولدار گفت:

-نه اینکار یعنی اتلاف وقت.عواطف هویت انسان را می سازند.درباره عواطف و احساسات تان صادق باشید و از ذهن و عواطف تان به نفع خودتان استفاده کنید نه به ضررتان.

من نمی خواهم فقط پولدار شدن را به شما بیاموزم،این امر باعث مهار ترس یا هوس نخواهد شد.اگر شما ابتدا ترس یا هوس را مهار نکنید و پولدار شوید تنخا یک برده ی پردرامد خواهید بود.

پرسیدم:

-خب، حالا چطور از این دام پرهیز کنیم؟

-علت اصلی فقر یا مشکلات مالی ترس و نادانی است.نه اقتصاد یت دولت یا ثروتمندان.

پدر پولدار به توضیح این مطلب پرداخت که زندگی یک انسان کشمکشی بین جهل و روشنایی است.

او توضیح داد که زمانی که یک فرد دست از جستجو برای کسب اطلاعات و آگاهی بر می کشد،به سرعت جهل جایگزین آن می شود.این کشمکشی دائمی برای باز نگه داشتن یا بستن ذهن است.

 

 

منبع:

کار برای زندگی و نه زندگی برای کار

 
 
 
 
 

 

ثبت نام و عضویت میز کار

لینک های مفید

 

 

 

|  
  |
دیدگاه کاربران

 

 

هدیه مالی تیم متفکران نوین مالی در شبکه اجتماعی