باورها و افکار قدرت زیادی دارند. افکار ما احساساتمان را می سازند. احساسات رفتار ما را رقم میزنند و رفتار ما نتایج را به وجود میآورد. این مکانیسمِ خلق هر چیزی در زندگی ماست. برخی باورها به پول و ثروت سرشار منتهی میشوند و برخی دیگر به بیپولی و فقر.
اعتبار هدیه بگیرید و مشارکت کنید
با اعتبار هدیه، از خدمات ویژه استفاده کنید
در بازارکار حسابداری و مالی بدرخشید
خدمات مالی و حسابداری خود را معرفی کنید
هر فرآیند خلاقهای از افکار و باورها آغاز میشود. نتایجی که در زندگی بهدست آوردهایم در واقع نمایانگر افکار و باورهای غالب در ذهن ماست. پس برای تغییر نتایج باید باورهایی را که علت آن نتایج بودهاند تغییر دهیم.
برخی باورها به پول و ثروت سرشار منتهی میشوند و برخی دیگر به بیپولی و فقر.
تی. هارو اکر در کتاب «اسرار ذهن ثروتمند» هفده باوری را که بین فقرا و ثروتمندان تمایز ایجاد میکند مطرح کرده است. این باورها ممکن است ساده به نظر برسند اما وقتی در ذهن ناخودآگاه ما تثبیت شوند قدرت معجزهآسایی پیدا میکنند. باهم این باورها را مرور میکنیم:
۱-آدم های ثروتمند معتقدند: من، زندگی خویش را خودم میسازم. آدم های فقیر معتقدند: زندگی برای من تصادفی پیش میآید.
اگر طالب بهدست آوردن ثروت هستید، اعتقاد داشتن به این مسئله که عنان زندگی و بهویژه فرمان وضعیت مالی زندگی در دستان خود شما قرار دارد، بسیار مهم است. آیا به این مسئله دقت کردهاید که معمولاً این آدمهای فقیر هستند که بخت خود را در قرعهکشیها میآزمایند؟ آنها در واقع به این اعتقاد دارند که پول از طریق افتادن قرعه به نامشان به آنها میرسد.
۲-آدمهای ثروتمند با پول، باهدف برنده شدن بازی میکنند. آدم های فقیر با پول، باهدف بازنده نشدن بازی میکنند.
اولین هدف بیشتر آدمها از بازی با پول به جای به وجود آوردن ثروت و برکت، زنده ماندن و امنیت خاطر است. هدف آدمهایی که به معنای واقعی ثروتمند هستند، داشتن دارایی و خیر و برکت زیاد است، نه به مقدار کم، بلکه مقدار زیادی از پول، ثروت و برکت.
۳-آدم های ثروتمند متعهد به ثروتمند شدن هستند. آدم های فقیر آرزومند ثروتمند شدن هستند.
بین تعهد و آرزو تفاوت زیادی وجود دارد. همان تفاوتی که میان رویاهای بیباکانه و خیالبافی انفعالی وجود دارد. همان طور که جان سی ماکسول، نویسنده معروف، گفته «بین رویاهای بیباکانه و خیالبافی انفعالی، فاصلههای بسیاری وجود دارد. اولی موتور شما را روشن کرده و شما را به جلو میراند و دیگری ذهن را بهدست توهم میسپارد. انسان برای تحقق رویای حقیقیاش حاضر است جان خود را بدهد. اما خیالبافی فقط باعث میشود زودتر به خواب برویم.» این نوع خیالپردازی خلاقانه و تعهد عمیق علت ایجاد تمام علوم، فناوریها و ثروتهای جهان بوده است.
۴-ثروتمندان بزرگ میاندیشند. فقرا محدود میاندیشند.
بیشتر مردم در بازی زندگی، بازی کوچک را انتخاب میکنند. چرا؟ اول به خاطر ترس٫ آنها شکست را با مرگ برابر میبینند و حتی از موفقیت بیشتر گریزاناند. دوم اینکه آنها به خاطر احساس کوچکی که میکنند، بازی کوچک را انتخاب میکنند. آنها احساس بیلیاقتی میکنند و این احساس را در خود ندارند که بهاندازه کافی خوب و مهم هستند، تا تفاوتی واقعی را در زندگی خود و دیگران ایجاد کنند. برای ثروتمند شدن باید از دایرۀ کوچک روزمرگی فراتر برویم. باید اهدافی بزرگ و همتی عالی داشته باشیم. اهداف و آرزوهای کوچک هرگز انگیزه و انرژی لازم را برای تحقق کامل نبوغ ذاتی ما فراهم نمیکنند. اهداف حقیرانه و سهلالوصول، بزرگترین و قویترین استعدادهای درونی ما را پنهان و سرکوب مینمایند. فقط با داشتن اهدافی بلند و والا میتوان با غلبه بر محدودیتهای موجود فراتر رفت و به خلق و ابداع ثروت سرشار دست یافت.
«بزرگترین خطر برای اکثر ما این نیست که اهداف ما خیلی بزرگ و دور از دسترس است، بلکه برعکس خیلی نزدیک است و خیلی زود آن را بهدست میآوریم.» میکلآنژ
۵-آدمهای ثروتمند بر روی فرصتها تمرکز میکنند. آدم های فقیر بر روی موانع تمرکز میکنند.
مشکلات فرصتهایی هستند که باعث میشوند به دستاوردهای بهتر و بزرگتری برسیم. آنها موانعی بر سر راهمان هستند تا تجارب بیشتری کسب کنیم و در کارمان پختهتر شویم. اراده نیرویی است که ما را بر هدف تمرکز میدهد تا علیرغم موانع و شکستهای موقتی بتوانیم به تلاش خود ادامه دهیم و تسلیم نشویم و در پی فرصتها باشیم.
۶-آدمهای ثروتمند، آدمهای ثروتمند و موفق را ستایش میکنند. آدمهای فقیر، از آدمهای ثروتمند بیزار و متنفر هستند.
هارو اکر مینویست: «اجازه بدهید واضح بگویم: نود و هشت درصد از مردان و زنان ثروتمند، انسان های شریفی هستند و به همین دلیل است که ثروتمند هستند. به همین دلیل است که آنها به پول اعتماد دارند و به همین دلیل است که آنها شرکتهای بزرگی را تشکیل داده و زمینه اشتغال هزاران نفر را فراهم کردهاند. پول قدرت میآورد و شما باید آن را بهدست آورید! باید. چون با داشتن آن، کارهای خوب بیشتری میتوانید انجام دهید.» داشتن یا نداشتن مالومنال نه ما را انسان بهتری میکند و نه بدتر. ثروت و دارایی فقط ما را فاش میکند. ثروت قدرت میبخشد و نحوه بهکارگیری قدرت، میزان انسانیت ما را راحت تر آشکار میسازد.
۷-آدمهای ثروتمند با آدمهای مثبت و موفق معاشرت میکنند. آدمهای فقیر با آدمهای منفی و یا شکستخورده معاشرت میکنند.
افراد موفق به افراد موفق دیگر نگاه میکنند، تا در خودشان ایجاد انگیزه کنند. آدمهای ثروتمند از اینکه دیگران در موفقیت پیشقدم شدهاند خوشحالاند، چون میتوانند اکنون و بر اساس تجارب آنها، طرحی را برای خود بریزند که دستیابی آنها را به موفقیت آسانتر مینماید.
۸-آدمهای ثروتمند مشتاق تبلیغ کردن خود و ارزشهایشان هستند. آدمهای فقیر اشتیاقی به تبلیغ ندارند.
تنفر از تبلیغ کردن یکی از بزرگترین موانع بر سر راه موفقیت است. افرادی که در رابطه با تبلیغ کردن از خودشان مشکل دارند، معمولاً ورشکسته هستند. اگر معمولاً از کالا، خدمات یا تواناییهای شما بیخبر باشند طبیعی است که سراغ شما نخواهند آمد.
۹-آدمهای ثروتمند از مشکلات خودشان بزرگتر هستند. آدمهای فقیر از مشکلات خود کوچکتر هستند.
اگر در زندگی مشکل بزرگی دارید، معنی آن این است که شما شخص کوچکی هستید. دنیای بیرون شما دقیقاً انعکاسی از دنیای درون شماست. اگر میخواهید که تغییری همیشگی در خود بدهید دست از تمرکز کردن روی اندازۀ مشکل برداشته و بهجای آن تمرکز کردن روی اندازه خودتان را شروع کنید!
۱۰-ثروتمندان گیرندههایی عالی هستند. فقیران گیرندههایی ضعیف هستند.
به همان اندازه که میبخشید باید دریافت کنید. بسیاری افراد به دلیل احساسات خودکمبینی و نالایق دانستن خود در گرفتن مشکلدارند. اگر نمیخواهید سهم خودتان را از دنیا بگیرید، آن نصیب کسی میشود که میخواهد بگیرد.
۱۱-آدمهای ثروتمند ترجیح میدهند تا بر اساس دستاوردها به آنها پول پرداخت شود. آدمهای فقیر ترجیح میدهند تا بر اساس زمان به آنها پول پرداخت شود.
درآمد ثابت داشتن مشکلی ندارد، مگر اینکه با توانایی شما برای بهدست آوردن آنچه که ارزشش را دارید، تداخل کند و معمولاً در این جاست که مشکل به وجود میآید. فقیران و طبقه متوسط ترجیح میدهند که یک مستمری و درآمد ثابتی به آنها پرداخت شود. ثروتمندان ترجیح میدهند، بر اساس نتایجی که کسب میکنند، به آنها پول پرداخت شود. ثروتمندان به خودشان معتقدند. به ارزش و توانایی خود برای بروز دادن آنها ایماندارند، اما فقیران چنین نیستند. به همین خاطر است که آنها نیاز به تضمین دارند.
۱۲-ثروتمندان به «هر دو» میاندیشند. فقیران به «یا این، یا آن» میاندیشند.
ثروتمندان در دنیای پربرکت و فراوانی و نعمت زندگی میکنند، اما فقیران در دنیای محدودیتها به سر می برند. افراد فقیر و متوسط از جنس کمبود هستند. آنها فکر میکنند که از بین شغل خوب یا ارتباط خوب با خانواده، از بین ثروت و معنویت، از میان اشتغال بهکار و تفریح حتماً باید یکی را انتخاب کنند. ثروتمندان میدانند که باکمی خلاقیت میشود تقریباً راهی را برای داشتن هر دو آنها پیدا کرد. ثروتمندان معتقدند شما، هم میتوانید کیک داشته باشید و هم از خوردن آن لذت ببرید. افراد متوسط و فقیر معتقدند یک کیک خیلی زیاد است، پس من فقط یک برش از آن را میخواهم. والاس د. واتلز (۱۸۶۰-۱۹۱۱) در کتاب «دانش ثروتمند شدن» در ضرورت کسب ثروت مینویسد: «اگر چه در ستایش فقر سخنان بسیاری گفته میشود، حقیقت این است که بدون ثروتمند شدن امکان زندگیِ به راستی کامل و موفقی وجود ندارد و هیچ انسانی نمیتواند به بالاترین حد شکوفایی استعدادها و تکامل روحانی خویش نائل شود، مگر اینکه پول زیادی داشته باشد؛ زیرا برای تعالی روح و پرورش استعدادهایش باید از چیزهای زیادی استفاده کند که تهیه آنها جز با پول ممکن نیست.» بیپولی رشد ما را مختل میکند. بیپولی باعث میدهد که به بیگاری آن تن بدهیم. به کارهایی وادار میشویم که علاقهای به انجامشان نداریم. زندگیمان وقف تأمین معاش میشود. فرصتی برای پرداختن به نیازهای والاتر خود نداریم. همیشه دغدغه پول را داریم و تمام مسائل زندگی را با پول میسنجیم. به قول بزرگی:
«تنها کسانی که بیشتر از ثروتمندان به پول فکر میکنند فقرا هستند.» همواره فقرا و درویشمسلکان از پول بد گفتهاند و تمام انحرافات اخلاقی از قبیل حرص، طمع، ظلم و استثمار، مادهپرستی را به خود پول نسبت دادهاند و بدین ترتیب در واقع بیپولی خود را توجیه کردهاند. فقر نه تنها زندگی ما را با مشکلات و تنگناها انباشته میکند بلکه رشد انسانی و معنوی ما را نیز با مانع مواجه میکند.
۱۳-آدمهای ثروتمند روی ارزش خالص دارایی خود تمرکز میکنند. آدمهای فقیر روی درآمد شغلی خودشان تمرکز میکنند.
میزان صحیح برای ثروت، ارزش دارایی خالص است نه درآمد شغلی. بسیاری از افراد روی درآمد و داراییهای خود تمرکز میکنند و فکر میکنند با افزایش درآمد و داراییهایشان ثروتمندتر میشوند. این اشتباه است. معیار ثروتمندی شما ارزش خالص داراییتان است نه میزان درآمد و دارایی ناخالص شما. ارزش دارایی خالص عبارت است از مبلغی که پس از کسر کردن بدهیها، اقساط، هزینه نگهداری املاک و غیره از ارزش کل داراییهای شما، بهدست میآید. بهعنوان مثال شما ملکی را ۲۰۰ میلیون تومان خریدهاید که ۵۰ میلیون تومان وام دارد. در این صورت ارزش خالص دارایی شما مبلغی است که از کسر وام و بهره آن از ارزش کل دارایی شما بهدست میآید که مبلغی کمتر از ۱۵۰ میلیون تومان خواهد بود. چهار عاملی که نقش تعیینکننده در ارزش خالص دارایی دارند عبارتاند از: درآمد، پس انداز، سرمایهگذاری و ساده زیستی. علیرغم داشتن هر مقدار درآمد اگر نتوانید مقداری از آن را پس انداز کنید هرگز نخواهید توانست ارزش خالص دارایی خود را بالا ببرید. بسیاری از مردم در مقابل مفهوم ساده زیستی موضع میگیرند و اهمیت آن را در ایجاد ارزش خالص دارایی تشخیص نمیدهند. این عامل با عامل پس انداز کردن پول دست در دست هم دارند و از طریق آن شما یک شیوه زندگی را ایجاد خواهید کرد تا به پول کمتری نیاز داشته باشید. با کاهش دادن هزینه زندگی خود، پس انداز خود و در نتیجه میزان پولی را که برای سرمایهگذاری در دسترس باشد افزایش میدهید. افراد فقیر و متوسط فکر میکنند فقط بهدست آوردن پول یعنی میزان درآمد مهم است. آنها معتقدند که با افزایش درآمد میتوان ثروتمند شد. آنها از قانون پارکینسون بی اطلاعاند. قانون پارکینسون میگوید که «هزینه ها همیشه به نسبت افزایش درآمدها بالا می روند». یعنی اگر شما ماشین داشته باشید وقتی که پول بیشتری بهدست آورید ماشین بهتری میخرید. خانه بهتر، پوشاک بهتر، خوراک بهتر، تفریحات بهتر و … و به این صورت افزایش درآمد شما هیچ مقداری به ارزش خالص دارایی شما اضافه نمیکند. به همین دلیل درآمد هرگز به تنهایی باعث افزایش درآمد شما نمیشود.
۱۴-آدمهای ثروتمند پولشان را خوب اداره میکنند.
آدمهای فقیر پولشان را بد اداره میکنند.
روش اداره کردن پول، از مبلغ پول مهمتر است. تا نشان ندهید که آنچه را که دارید میتوانید حفظ کنید، مورد بیشتری را بهدست نخواهید آورد. یا شما پول را به کنترل خود درآورید، یا پول شما را به کنترل خود در خواهد آورد.
۱۵-آدمهای ثروتمند پول خود را میدهند تا برای آنها شدیداً کار کند. آدمهای فقیر شدیداً برای پول خودکار میکنند.
افراد ثروتمند هر هزار تومان را بهمنزله یک بذر میدانند که میتواند برای برداشت صد هزار تومان کاشته شود که آن هم میتواند برای برداشت یک میلیون تومان دوباره کاشته شود. سه روش اصلی برای پول درآوردن وجود دارد:
روش مرسوم: پول در ازای زمان. در این روش فرد با حضور در محل کار و صرف زمان و انرژی خود پول بهدست میآورد. تقریباً ۹۶% مردم از این روش پول درمیآورند. تمام کارمندان دولتی و شرکتها، کارگران و حتی وکلا، پزشکان و سایر کسانی که درآمدشان وابسته به حضور فیزیکیشان است در این گروه جای میگیرند. در کل آنها کسانی هستند که سر کار می روند و ۴۰، ۵۰، ۶۰ ساعت را با یک حقوق ثابت در آخر ماه مبادله میکنند. این بدترین راه و در واقع راهی غیرممکن برای ثروتمند شدن و دستیابی به استقلال و آزادی مالی است.
روش ۳ درصدی: پول در ازای پول در این روش از پول برای کسب پول استفاده میشود که به آن سرمایهگذاری میگوییم. در این روش پول در سهام شرکتها، بورس، طلا، اوراق قرضه و … سرمایهگذاری میشود. این روش از روش اول بسیار بهتر است بااینحال بدون ریسک نیست و طبق مطالعات انجامشده فقط سه درصد مردم به طور موثری از این روش استفاده میکنند.
روش ۱ درصدی: استفاده از اهرم این گروه از طریق دیگران به خودشان قدرت میدهند. وقتی از این روش استفاده میکنید از طریق تلاش دیگران، برای زمان و بازده خودتان اهرم ایجاد میکنید. آنها همچنین منابع درآمد متعدد دارند. بااینکه فقط ۱% از مردم این روش را بهکار میگیرند اما آنها ۹۶% ثروت دنیا را در اختیاردارند. این موفقترین راه و یک راه مشروع برای ثروتمند شدن است. هر چه بیشتر از این روش استفاده کنید بیشتر وقت آزاد پیدا میکنید و میتوانید تمرکزتان را بر سایر زمینههای زندگی بگذارید. زمینههایی چون خانواده، علایق، تفریحات و غیره.
۱۶-آدمهای ثروتمند برخلاف ترسی که دارند، دست به عمل میزنند. آدمهای فقیر به ترس خود اجازه میدهند که متوقفشان کند.
میلیونها نفر از مردم در مورد ثروتمند شدن، فقط «فکر» میکنند و هزاران هزار نفر ثروتمند شدن را تجسم، تصور یا مراقبه میکنند. تجسمها، تصورها و دعاها و مدیتیشنها ابزارهای جالبی هستند اما هیچکدام از آنها سر خود پولی واقعی را به دنیای حقیقی شما نخواهند آورد. در دنیای واقعی باید دست به اقدام بزنیم. همان طور که گفتیم فرآیند تجلی هر خواسته از افکار شروعشده تبدیل به احساسات میشود. احساسات منجر به اعمال گشته و اعمال باعث خلق نتایج میشود. افکار و احساسات بخشی از دنیای درونی هستند و اعمال و نتایج بخشی از دنیای بیرونی. اقدام و عمل پلی است بین دنیای درونی و دنیای بیرونی. باید علیرغم ترس دست به عمل بزنید.
۱۷-آدمهای ثروتمند همیشه در حال رشد کردن و یادگرفتن هستند. آدمهای فقیر، فکر میکنند که همه موارد را میدانند.
اگر شما دائما در حال یادگیری نباشید، عقب خواهید ماند. موفقیت یک مهارت یادگرفتنی است. میتوانید موفق شدن در هر موردی را بیاموزید. مهم نیست که اکنون در چه مرحلهای هستید. هر استادی زمانی ناشی بوده است. سریعترین راه برای ثروتمند شدن و ثروتمند ماندن کار کردن بر روی توسعه دادن خودتان است. دنیای بیرون شما دقیقاً انعکاسی از دنیای درون شماست. شما ریشه هستید نتایج شما میوهها هستند.
آدمهای ثروتمند جهت موفقیت را اینچنین میدانند: باش، انجام بده، داشته باش. آدم های متوسط و فقیر جهت موفقیت را اینچنین میدانند: داشته باش، انجام بده، باش. آدم های فقیر و طبقه متوسط، معتقدند که اگر من پول هنگفتی داشته باشم، میتوانم آنچه را که میخواهم انجام بدهم و آدم موفقی بشوم. آدم های ثروتمند معتقدند: اگر من یک فرد موفقی بشوم قادر خواهم بود آنچه را که نیاز دارم انجام بدهم و آنچه را که میخواهم از جمله پول، داشته باشم. ثروتمندان واقعی میدانند که: هدف از ایجاد ثروت اساساً پول هنگفت داشتن نیست، بلکه کمک به رشد دادن خود میباشد که تا به بهترین فردی که ممکن است تبدیل شوید. برای اینکه به بهترین وجه به شما دستمزد پرداخت شود، شما باید بهترین باشید.
منبع:
زندگی رویایی
ثبت نام و عضویت میز کار