تبلیغ شماره 1

همه‌ی انسان‌ها به دنبال زندگی بهتر هستند و در اکثر اوقات این زندگی بهتر با راه حل‌هایی بهتر به وجود می‌آید؛ ولی کمتر کسی توجه می‌کند که چگونه باید راه حل های بهتری را پیدا کرد. خیلی ساده است. برای اینکه راه‌حل‌های بهتری پیدا کنیم باید سؤالات بهتری بپرسیم!

 

1-مدیریت مالی فــردی در صورتی هدفمند و نتیجه بخش میشود که ما بدانیم کجا هستیم و به کجا میخواهیم برسیم. برای این منظور شجاعت یکی از بزرگترین ویژگیهاست که به جرات میتوان گفت بســیاری از فضایل به آن متکی هستند و یکی از ضروریات موفقیت و رشد اســت. در برنامه ریزی باید ببینیم چه سوالاتی از خود می پرسیم؟ نوع سوالی که ما از خود میپرســیم بیانگر این است که دنبال چه جوابی هستیم. چه هدفی داریم؟

 

2-برای دســتیابی به این هدف چقدر اصرار داریم؟ آیا جرات شــروع داریم ؟ و... وقتی از »هارولد یــوری« برنده جایزه نوبل شــیمی پرســیدند که والدینتان در رشــد توانایی علمــی شــما چقدر ســهم داشــته اند؟ جواب داد: پدرم هــر روز جای این ســوال که »امروز در مدرســه چه چیزی یــاد گرفتی؟« این ســوال را می‌کرد که: »آیا امروز توانستی یک ســوال خوب از معلمت بپرسی؟


3-شــک نکنید اگر ســوالی نداشــته باشیم دنبال جواب نخواهیــم رفت و برای این‌که به جوابها دســت یابیم باید متعهد شویم، عزم جزم کنیــم و به هیچ عنوان مــردد و دودل نباشــیم که با کوچک‌ترین بحران و مشقتی به عقــب برگردیم. پس الزم اســت تمامی حوادث احتمالــی را از قبل پیش بینی کنیم و شجاعانه گام برداریم. شجاعت در ذات خود نبوغ، قدرت و معجزه به همراه دارد. کافیست دست به کار شــویم تا گرم شویم و با هیجان به پیش رانده شــویم. قصه هایی که راجع به شکست خورده ها و بازنده ها شنیده ایم بیشتر از قصه هاییست که درباره موفق ها و برنده ها شنیده ایم و این یعنی کاشتن بذر ترس در دل.


4-ما با تــرس متولد نشــده ایم؛ بلکه ترس را فراگرفته ایم. پس می توانیم از امروز شجاعت را فرابگیریم. اگر در کودکــی به ما گفته اند: »خطرناک اســت،تو بچه ای، نمیتوانی،دســت نزن میافتی و امثال اینها، به تدریج در ذهن ناخودآگاه ما نهادینه شــده و ما به این باور رســیده ایم که آنگونه است و هرگاه در بزرگسالی میخواهیم دست به کاری بزنیم، همان جمالت و صداها را می شــنویم و عقب نشــینی می‌کنیم و همواره با ترسهایی مثل برنده نشدن، تاییدنشدن، انگشت نماشدن و مانند اینها زندگی می‌کنیم.

 

5-روزی دانشمندی آزمایش جالبی انجام داد؛ او آکواریومی شیشهای ساخت و با دیواری شیشه ای دو قسمت کرد. در یک قسمت ماهی بزرگی انداخت و در قسمت دیگر ماهی کوچکی که غذای مورد علاقه ماهی بزرگ بود. ماهی کوچک تنها غذای ماهی بزرگ بود و دانشــمند به آن غذای دیگری نمیداد... او برای خوردن ماهــی کوچک بارها و بارها به طرفش حمله کرد ، اما هر بار به دیواری نامرئی میخورد. همان دیوار شیشه ای که او را از غذای مورد علاقه اش جدا می‌کــرد. بالاخره بعد از مدتی، از حمله به ماهی کوچک منصرف شد. او باور کرده بود که رفتن به آن طرف اکواریوم و خوردن ماهی کوچک کاری غیرممکن است. دانشمند شیشه وســط را برداشت و راه ماهی بزرگ را باز کــرد؛ اما ماهی بزرگ هرگز به ماهی کوچک حمله نکرد. او هرگز قدم به سمت دیگر اکواریوم نگذاشت و از گرسنگی مرد. میدانید چرا؟ آن دیوار شیشــه ای دیگر وجود نداشت، اما ماهــی بزرگ در ذهنــش یک دیوار شیشــه ای ســاخته بود. یک دیوار که شکستنش از شکســتن هر دیوار واقعی ســختتر بود؛ آن دیوار باور خودش بود. باورش به محدودیت. بــاورش به وجود دیوار. باورش به ناتوانی. باوری که به ترس تبدیل شده بود. بهتر اســت قدرتهای ذهنــی خود را آزاد کنیم و هر چه بیشــتر جهت تحقق رویاهایمان گام بر داریم و باور کنیم که ما فقط در آن زمان نمیتوانستیم ولی اکنون بیشتر میدانیم و بهتر میتوانیم. همواره از خود بپرسیم چطور شخص دیگری در جای دیگری با وجود همین محدودیتهای من توانسته به آن موفقیتها دست یابد؟ این ســوال خوب کمک می‌کند تا با خود صادق باشیم و دنبال عذر و بهانه نگردیم و بدانیم که اگر دیگران توانسته اند، پس من میتوانم و جالب اینجاســت که اگر دیگران نتوانسته اند، پس من میتوانم.


6-اگر شما موفق نشــدن را تجربه کردهاید، اسم آن را شکست نگذارید و سالها با تعریف آن خاطره و زانوی غم بغل گرفتن خود را ســوژه نکنید. بلکه اینگونه نگاه کنید که برای رسیدن به هدف، آن مسیر و روش درست نبوده، پس میتوان بار دیگر شروع کرد؛ با روش متفاوت و از مســیر دیگر، به شرط آن‌که بدانیم موفقیت حتمیست و اشتباه رخدادنی و این‌که شاید موفقیت درست در گام بعدی باشد. چون هیچ‌کس نمیداند تا موفق شدن چه فاصلهای دارد ولی کسانی‌که تلاش می‌کنند و هدف خود را میبینند، میدانند که موفقیت در همین نزدیکیهاست.


7-ناپلئون هیل میگوید: آنچه را مغز بتواند تصور کند و باور داشته باشد، میتوان به آن دست یافت، ما مخلوقات عادت هســتیم، ابتدا ما عادت را شکل میدهیم و بعد همان عادت ما را شکل میدهد. ما به کاری که امروز در حال انجام آن هستیم، به روشی که اکنون فکر می‌کنیم ادامــه خواهیم داد تا زمان مــرگ؛ مگر آن‌که اتفاقی بیفتد. افراد موفق این اتفاق را خودشان رقم میزنند، با یادگیری ، مشاوره، همنشینی با افراد خاص و ایجاد تغییرات مستمر در مسیر کار و زندگی خود. و باز هم سوال؟ چه عادتی مرا اسیر خود کرده است؟ چگونه میتوانم این عادت را ترک و تغییری ایجاد کنم؟ چگونه؟ چگونه؟ بیاییم عادت شجاعت را در خودمان به وجود آوریم. یک صفحه کاغذ بردارید، صفحه را به دو نیم تقسیم کنید، در سمت راست، خواسته ها و رویاهایتان را بنویسید، در سمت چپ و روبه روی رویاها و خواسته ها، بدترین اتفاقاتی را که ممکن اســت رخ دهد، بنویسید. جای تعجب خواهد بود که بســیاری از این بدترینها هرگز رخ نخواهد داد و فقط ما را میترســانند و مانع حرکت ما شــده اند. برای بهبود وضعیت مالی و مدیریت امور مالی خود باید شروع کنیم، سرسخت و سمج باشیم، از رویاپردازی نترسیم و هرجا که با بن بست روبه رو شدیم از خود سوالات طلایی بپرسیم که پرسیدن سوال ناب بهتر از پاسخ است.

 

 

منبع:

حسن خندان

 
 
 
 
 

 

ثبت نام و عضویت میز کار

لینک های مفید

 

 

 

|  
  |
دیدگاه کاربران

 

 

هدیه مالی تیم متفکران نوین مالی در شبکه اجتماعی