«هر کس استعداد تجارت ندارد، کارمند میشود. کارمندی شاید راحت باشد. اما پول ندارد، آینده ندارد. هیچ وقت دوست ندارم مثل پدرم و مادرم یک حقوقبگیر ساده باشم. مدام منتظر باشم سر ماه برسد و پول کمی عایدم شود.» اینها حرفهای شایان 21 ساله است.
اعتبار هدیه بگیرید و مشارکت کنید
با اعتبار هدیه، از خدمات ویژه استفاده کنید
در بازارکار حسابداری و مالی بدرخشید
خدمات مالی و حسابداری خود را معرفی کنید
دانشجوی مهندسی مکانیک دانشگاه آزاد در یکی از شهرهای کوچک ایران. شایان در مدرسه تیزهوشان درس خوانده، آنقدر در دوران نوجوانی و جوانی باهوش بوده که سالها زبانزد خانواده، همسایه و اهالی محل شود. همه فکر میکردند شایان حتما در آیندهای نه چندان دور صاحب شغل مهمی خواهد شد.
این روزها اما شایان در یک شرکت هرمی بازاریابی فعالیت میکند. اگر هم دانشگاه رفته فقط به اصرار خانوادهاش بوده. ذرهای به درس و دانشگاه علاقه ندارد، با وجود هوش سرشارش. وقتی ازشایان درباره درس و دانشگاهش میپرسی با بیعلاقگی کامل جوابت را میدهد با جملات چند کلمهای و کوتاه. بیشتر آره و نه. در عوض وقتی درباره شرکت هرمی که کلی از بستگانش را هم برای فعالیت به آنجا دعوت کرده از او میپرسی با ذوق و شوق کلی برایت حرف میزند: «یکی از دوستانم مدت کوتاهی است وارد این کار شده، اما سر سال یک ماشین 180 میلیونی خرید. به زودی خانه هم میخرد.» معلوم نیست چقدرحرفهای شایان واقعیت دارد؛ اما مهم این است که وقتی درباره پول و درآمد زیاد حرف میزند، چشمهایش از شادی میدرخشد. درست برعکس وقتی که درباره دانشگاهش حرف میزند. شایان در زندگیاش هیچ وقت با مشکل مالی دست و پنجه نرم نکرده، با اینکه پدر و مادرش هر دو کارمند بودهاند، هیچ وقت از او چیزی دریغ نکردهاند اما با این همه او هم مثل خیلی از جوانها این روزها کار آزاد را به دیگر شغلها ترجیح میدهد. یک شغل غیررسمی در بازار آزاد.شغلی که برایش مجبور نباشد مالیات زیادی بپردازد، شغلی بدون دردسر و با درآمد بالا. «یک استاد تو دانشگاه داریم هنوز خانه ندارد، اندازه او هم که درس بخوانم وضعیت زندگیم همون میشه، بهتره از همین الان جلویش را بگیرم.» واقعیت این است که در سالهای اخیر شغل آزاد در جامعه ما اهمیت زیادی یافته و تحصیلات اهمیت کمتر، براستی چرا؟ محمد رسولی، بازنشسته است و دو دختر دم بخت دارد، میگوید: «ترجیح میدهم دخترانم با کسانی ازدواج کنند که شغل آزاد دارند. میدانم این طور دنیا و آینده شان تضمین میشود. اگر آدم کنار خیابان سیگار و شال هم بفروشد درآمدش بیشتر از شغلهای دولتی و کارمندی است. من را ببینید بعد از این همه سال چه دارم، یک خانه کوچک در جنوب شهر و یک دنیا بدهکاری.»
امیر رضا 32 ساله اما در یک شرکت مهندسی دولتی کارمی کند و از کارش هم راضی است. به عقیده او شغل آزاد داشتن حال و حوصله زیادی میخواهد از اساس و پایه باید خودت بچرخانیاش، اما شغل دولتی معلوم و مشخص است. میدانی سر ماه چقدر دستت را میگیرد، مالیاتش هم خیلی زیاد نیست. امیر رضا میگوید حال و حوصله جنگیدن ندارد. بهرام مفیدی، کارشناس ارشد اقتصاد در گفتوگو با ما میگوید:«متأسفانه در جامعه ما ارتباط منطقی بین تحصیلات، تخصص، کار آیی و درآمد آدمها وجود ندارد، به همین دلیل خیلیها دیگر دنبال کسب مهارت نیستند و ترجیح میدهند با کمترین مهارت بیشترین درآمد را کسب کنند. این روند برای جامعه خطرناک است و باعث میشود ارزشهای دیگر در جامعه نادیده گرفته شود و فقط پول ارزش بالایی پیدا کند.» او تأکید میکند البته نمیتوان وضعیت نامناسب اقتصادی در سالهای اخیر مانند تورم، افزایش بیکاری، مهاجرت جوانان از روستاها به شهرها و... را نادیده گرفت: «دشواری یافتن شغل دولتی و راهاندازی کسب و کار در فضای رسمی هم در این روند بسیار مؤثر بوده است. اگر در شرایط فعلی کسی بخواهد شغلی رسمی راه بیندازد با کلی مشکل درگیر میشود و همین سبب میشود افراد گرایش بیشتری به شغل آزاد غیر رسمی با درآمد بالا پیدا کنند.» به گفته این کارشناس اقتصادی نبودن نهادهای حمایتی بیمهای هم در تشویق افراد به این مشاغل بیتأثیر نبوده است: «برخی نهادهای حمایتی و بیمهای در سالهای اخیر کارکرد خود را تا حد زیادی از دست دادهاند یا از محتوا تهی شدهاند و به هیچ عنوان تأمین کننده نیازهای افراد نیستند و افراد را به سمت شغلهای غیر رسمی سوق میدهند. مشاغلی که گاه پول سازند.» با شایان درباره درس و دانشگاهش بیشتر حرف میزنم، درباره شغلهای احتمالیاش. با بیعلاقگی نگاهم میکند، بعد آهی میکشد:« این جور شغلها خوب است، راحت است. اما بهتر است کسانی که استعدادشان کم است سراغش بروند، من که از شغل فعلیام راضیام.»
منبع:
ایران
ثبت نام و عضویت میز کار