ثروتمندزاده اى را در کنار قبر پدرش نشسته بود و در کنار او هم فقیرزاده اى که در کنار قبر پدرش بود.
ثروتمندزاده با فقیرزاده مناظره مى کرد و مى گفت :
اعتبار هدیه بگیرید و مشارکت کنید
با اعتبار هدیه، از خدمات ویژه استفاده کنید
در بازارکار حسابداری و مالی بدرخشید
خدمات مالی و حسابداری خود را معرفی کنید
صندوق گور پدرم سنگى است، و نوشته روى سنگ، رنگین است. مقبره اش از سنگ مرمر فرش شده و در میان قبر، خشت فیروزه به کار رفته است، ولى قبر پدر تو از مقدارى خشت خام و مشتى خاک، درست شده، این کجا و آن کجا؟
فقیرزاده در پاسخ گفت : تا پدرت از زیر آن سنگهاى سنگین ولایه های خشت فیروزه ای بجنبد، پدر من به بهشت رسیده است
👈گلستان سعدى👉
ثبت نام و عضویت میز کار