یک کشاورزی باقالی زیادی برداشت کرده بود و کنار آنها خوابیده بود.
یک قلدری آمد و بنا کرد به پر کردن خورجین.
اعتبار هدیه بگیرید و مشارکت کنید
با اعتبار هدیه، از خدمات ویژه استفاده کنید
در بازارکار حسابداری و مالی بدرخشید
خدمات مالی و حسابداری خود را معرفی کنید
کشاورز بلند شد که جلوی قلدر را بگیرد که با هم گلاویز شدند. قلدر یک چاقو برداشت و به کشاورز گفت: من می خواستم فقط خورجینم را پر کنم حالا که اینجور است می کشمت و همه را میبرم.
صاحب باقالیا که دید از پس قلدری برنمی آید گفت: حالا که پای جون در میان است برو خر بیار باقالی بار کن.
ثبت نام و عضویت میز کار