🌂 گویند: زمانی که نادر شاه افشار عزم تسخیر هندوستان داشته در راه کودکی را دید که به مکتب میرفت.
اعتبار هدیه بگیرید و مشارکت کنید
با اعتبار هدیه، از خدمات ویژه استفاده کنید
در بازارکار حسابداری و مالی بدرخشید
خدمات مالی و حسابداری خود را معرفی کنید
🌴 از او پرسید: پسر جان چه میخوانی؟
پسر گفت: قرآن.
🌴 او پرسید: از کجای قرآن؟
پسر گفت: انا فتحنا لک فتحا مبینا…
🌴 نادر از پاسخ او بسیار خرسند شد و از شنیدن آیه فتح فال پیروزی زد.
سپس یک سکه زر به پسر داد؛ اما پسر از گرفتن آن ابا کرد.
🌴 نادر گفت: چرا نمی گیری؟
گفت: مادرم مرا میزند میگوید تو این پول را دزدیده ای...
🌴 نادر گفت: به او بگو نادر داده است.
پسر گفت: مادرم باور نمیکند.
🌴 مادرم میگوید: نادر مردی سخاوتمند است. او اگر به تو پول میداد یک سکه نمیداد. زیاد میداد...!
حرف او بر دل نادر نشست. یک مشت پول زر در دامن او ریخت.
🌴 از قضا چنانچه مشهور تاریخ است در آن سفر بر حریف خویش محمد شاه گورکانی پیروز شد.
ثبت نام و عضویت میز کار