تبلیغ شماره 1

روزی مرد ثروتمندی، پسر بچه کوچکش را به یک ده برد تا به او نشان دهد مردمی که در آن جا زندگی می کنند چقدر فقیر هستند و قدر موقعیتش را بداند.

 

🖼 آن ها یک شبانه روز را در خانه محقر یک روستایی به سر بردند.

🎪 در راه بازگشت و در پایان سفر، مرد از پسرش پرسید: نظرت در مورد سفرمان چه بود؟

🎯 پسر پاسخ داد: عالی بود پدر!

☘️ پدر پرسید: آیا به زندگی آن ها توجه کردی؟

💮 پسر پاسخ داد: فکر می کنم!

🏡 پدر پرسید: چه چیزی از این سفر یاد گرفتی؟

🌟 پسر کمی اندیشید و سپس گفت : فهمیدم که ما در خانه یک سگ داریم و آن ها چهار تا .

🏺 ما در حیاط مان فانوس های تزئینی داریم و آن ها ستارگان را دارند.

🌤 حیاط ما به دیوارهایش محدود می شود؛ اما باغ آن ها بی انتهاست!

🚩 در پایان حرف های پسر، پدرش مات و مبهوت او را نظاره می کرد.

⛱ پسر اضافه کرد: متشکرم پدر که به من نشان دادی ما واقعأ چقدر فقیر هستیم!

 

 
 
 
 
 

 

ثبت نام و عضویت میز کار

لینک های مفید

 

 

 

|  
  |
دیدگاه کاربران

 

 

هدیه مالی تیم متفکران نوین مالی در شبکه اجتماعی