تبلیغ شماره 1

یک مهندس و یک مدیر مالی در یک مسافرت طولانى هوائى کنار یکدیگر در هواپیما نشسته بودند.

 مهندس رو به مدیر مالی کرد و گفت: مایلى با همدیگر بازى کنیم؟ مدیر که می خواست استراحت کند محترمانه عذر خواست و رویش را به طرف پنجره برگرداند و پتو را روىخودش کشید. مهندس دوباره گفت: بازى سرگرم کنندهاى است. من از شما یک سوال
میپرسم و اگر شما جوابش را نمیدانستید ۵ دلار به من بدهید. بعد شما از من یک سوال میکنیدواگر من جوابش را نمیدانستم من ۵ دلار به شما میدهم. مدیر مالی مجدداً معذرت خواست وچشمهایش را روى هم گذاشت تا خوابش ببرد.
این بار، مهندس پیشنهاد دیگرى داد. گفت:
خوب، اگر شما سوال مرا جواب ندادید ۵ دلار بدهید ولى اگر من نتوانستم سوال شما را جوابدهم ٥٠ دلار به شما میدهم. این پیشنهاد چرت مدیر مالی را راضی کرد و رضایت داد که با مهندس بازى کند. مهندس  نخستین سوال را مطرح کرد: «فاصله زمین تا ماه چقدر است؟»
مدیر مالی بدون اینکه کلمهاى بر زبان آورد دست در جیبش کرد و ۵ دلار به مهندس داد. حالانوبت خودش بود. مدیر مالی گفت: «آن چیست که وقتى از تپه بالا میرود ۳ پا دارد و وقتى پائین می آید۴ پا؟» مهندس نگاه تعجب آمیزى کرد و سپس به سراغ کامپیوتر قابل حملش رفت وتمام اطلاعات موجود در آن را مورد جستجو قرار داد. آنگاه از طریق مودم بیسیم کامپیوترش بهاینترنت وصل شد و اطلاعات موجود در کتابخانه کنگره آمریکا را هم جستجو کرد. باز هم چیز بدرد بخورى پیدا نکرد. سپس براى تمام همکارانش پست الکترونیک فرستاد و سوال را با آنها در میانگذاشت و با یکى دو نفر هم گپ (chat) زد ولى آنها هم نتوانستند کمکى کنند. بالاخره بعد از ۳ساعت، مدیر مالی را از خواب بیدار کرد و ٥٠ دلار به او داد. مدیر مالی مودبانه ٥٠ دلار را گرفت و رویش را برگرداند تا دوباره بخوابد.
مهندس بعد از کمى مکث، او را تکان داد و گفت:
«خوب، جواب سوالت چه بود؟» مدیر مالی دوباره بدون اینکه کلمه اى بر زبان آورد دست در جیبش
 کرد و ۵ دلار به مهندس داد و رویش را برگرداند و خوابید ...

 
 
 
 
 

 

ثبت نام و عضویت میز کار

لینک های مفید

 

 

 

|  
  |
دیدگاه کاربران

 

 

هدیه مالی تیم متفکران نوین مالی در شبکه اجتماعی